جدول جو
جدول جو

معنی آل داود - جستجوی لغت در جدول جو

آل داود
(لِ وو)
فرزندان داود نبی، سلیمان و اولاد او: اعملوا آل داود شکراً... (قرآن 13/34) ، تیره ای از چهارلنگ بختیاری از شعبه محمود صالح
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آلیداد
تصویر آلیداد
عضاده، یار و یاور، معاون، جانب، ناحیه، کنار راه، هر یک از دو طرف چهارچوب در، در علم نجوم خط کش فلزی با لوحۀ درجه دار که برای اندازه گیری زوایا به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
(دِهْ وو)
دهی است از دهستان سربندپایین بخش سربند شهرستان اراک. واقع در 16هزارگزی جنوب باختری آستانه دارای 830 تن سکنه است. آب آن از قنات و رودخانه تأمین می شود. از طریق گردنۀ ظهیرآباد اتومبیل می رود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ وو)
در موسیقی گوشه ای است از دستگاه همایون. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
ملک ملک داود، ظاهراً از حکام گرجستان بوده است بعهد غازان خان. (از تاریخ مبارک غازانی چ اروپا ص 117)
لغت نامه دهخدا
(گُ لِ وو)
گلی است شبیه به گل نسرین و برگ آن مانند برگ پنبه و گیاه آن بقدر ذرعی و تا بدو ذرع بالا و بوی آن شبیه به بوی برنجاسف و به رنگها شود زرد و سفید و بنفش و تا اوایل خزان گل دهد و گلی بادوام است. چون آنرا ببرند سالی دیگر از بیخ آن گلها بروید. در مخزن گوید: عرق آن مفرح و مقوی دل بود و آشامیدن گل آن با شراب محلل و دافع خون منجمد در معده است. (آنندراج) (انجمن آرا). نار مشک. (بحر الجواهر) :
چون گل داودی اینجا در خزان باشد بهار
از فریب آسمان هر کس که غافل ماند ماند.
سراج المحققین (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(عَ سَ لِ وو)
روغنی باشد که از ساق درختی حاصل میشود و طعم آن شیرین است و به عربی دهن العسل و به یونانی اورمالی خوانند. (برهان) (آنندراج). دهن عسلی است که اولی نامند، و توهم کرده کسی که اورمالی و اومالی دانسته. (مخزن الادویه). اومالی. (تحفۀ حکیم مؤمن). مادۀ کم وبیش لزج و شربتی شکل که در اواخر تابستان از تنه درختان خانوادۀ زیتونیان درنتیجۀ نیش حشرات یا خراش پوست درخت خارج میشود. این ماده در برابر هوا منجمد شده شکل صمغمانند بخود میگیرد و محتوی 52 درصد مواد قندی شیرین از قبیل ساکارز و لولز و گلوکز میباشد. اومالی. عسل درخت زیتون. عسل زیتون. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ وو)
و عمل...سلسله ای از روزه ها و نمازها و ادعیه و جز آن است که در ایام البیض رجب یا رجب و شعبان و رمضان و یا در ایام البیض هر ماه بعمل می آورند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
دهی از دهستان سماق بخش چگنی شهرستان خرم آباد، که در 14 هزارگزی جنوب باختری سراب دره و 12 هزارگزی جنوب راه شوسۀ خرم آباد به کوهدشت واقع است. تپه ماهوری و معتدل است و 90 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه کشکان. محصولش غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان بافتن سیاه چادر و راهش مالرو است. ساکنین این آبادی از طایفۀ شاه کرمی می باشند و در ساختمان و سیاه چادر سکونت دارند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(لِ وَ)
باوندیه. سلسله ای از ملوک طبرستان که آخرین آنان به نام اسپهبد رستم بن شهریار به سال 416 ه. ق. در جنگ با علاءالدوله مقتول گشت و دولت این طبقه سپری گردید. و آنان نسب خویش را به کیوس بن قباد برادر اکبر انوشیروان (که بحکم پدر والی مازندران گردید) می پیوسته اند
لغت نامه دهخدا
(لِ وَ)
نام خانواده ای از سلاجقه که از سال 433 تا 583 ه. ق. در کرمان حکومت مستقل داشته اند. مؤسس این خانواده عمادالدین قراارسلان قاوردبن چغری بیک داود بن میکائیل بن سلجوق، و شمارۀ فرمانروایان آنها سیزده تن و آخرین ایشان محمدشاه ثانی و انقراضشان ترکان غز بوده است. رجوع به سلاجقۀ کرمان ذیل ’آل سلجوق’ در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از عسل داود
تصویر عسل داود
انگبینک روغن انگبین
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی از عضاده تازی گوشه یاب خط کش مدرج دارای آلتی برای رویت و آن برای اندازه گیری زوایا بکار میرود ذو عضادتین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نی داود
تصویر نی داود
اسم گوشه ایست از دستگاه همایون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلیداد
تصویر آلیداد
خط کشی مدرج، دارای آلتی برای رویت و آن برای اندازه گیری زوایا به کار می رود، ذوعضادتین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آلیداد
تصویر آلیداد
سویاب، گوش هیاب
فرهنگ واژه فارسی سره
شاخه ای از فرمان روایان پادوسبانی که از اولاد و احفاد گیل
فرهنگ گویش مازندرانی